مسیری که حالا و امروز هستم، تمام راهی که پیموده ام را با تمام خار مغیلانها و خنکهای جوی روانها که تجربه کرده ام ، تمام این فرایند را که می زیم ، دوست دارم.
رویدادها اگرچه در دست من نبود و نیست اما انتخاب و واکنش ازآن من است! هرچه بالغتر شدم این مهم را بیشتر دریافتم و شاید حالا بتوانم شمه ای از آن را به اشتراک بگذارم!
هفدهم امرداد،روز بال کشیدن خبرنگارصارمی،  در تقویم ملی ما روز خبرنگار است، شاید جمع تصمیم گیر خواست با این انتخاب،  یادآوری ای بگذارد بر حساسیت یکی دیگر از مشاغل حساس! عجبا چون بسیاری از مشاغل “حساس یا سخت” مرجع و مصدر “سِر و سُر” شده است؛ همین است که جامعه خبری ما این روز را فرصت میشمارند تا گله هاشان را بگویند و رنجنامه بخوانند. ولی همکار جان، آخرش هم آن ارتباط سمپاتیک که میجوری را نخواهی یافت!
آنقدر سره و ناسره  در این عرصه در هم رفته که چون اهلش می دانند و باز گویی اش اول خودم را و بعد مخاطبم را کسل می کند، از آن می گذرم…. فقط یک سوال تو اگر نتوانی جایگاه خودت را  روشن کنی، چطور قرار است رسا و رسانه باشی برای آنچه که -اگرچه تقلیل جایگاه است ولی به ناچار می گویم – ” حوزه خبری” ات ؛که  باز می دانم و می دانی گاه نرد بسیار  رفاقتها را بر سر صیانت این قلمرو توهمی، باخته ای! توهم القایی دبیران و سر دبیرانی که فرق خبر و مقاله و گزارش را نمی دانند!
استادم علی اکبر قاضی زاده ( که اتفاقا متولد نیمه امرداد است و شناسنامه اش ثبت اول امرداد) اصطلاحی را به کار می برد ” بوی کباب و خر داغ کردن” تا دانشجو بداند دراین راه  منتهی به روزنامه نگاری با خود چند چند است ؟! مرغ عزا و عروسی ( خدا رو شکر نگفتند گوسفند)  هم توصیف آشنای دیگری است  ولی تو ، توی خبرنگار ، توی روزنامه نگار، تو که ناراحتی از موقعیتت ، باور تو چیست ؟ باور تو کجاست ؟ تو برای چه آمدی ؟ از پی انتخاب ، از پی حشمت و جاه یا از بد حادثه؟ اگر می خواهی رسا باشی، اگر می خواهی اهلیت سرزمین رسانه را داشته باشی ، اول قدم باور توست! پای باورت بمان یا اگر یله ی دیار ” تن دادن” شده ای و هرجا ” بار خورد ” می روی ، غر و گله موقوف که این کالای کساد ، بی خریدار است!
به خودت و به باورت متعهد باش! هر آنجا حس کردی بر دلیل بودنت در این راه غبار نشسته، بدان راه راه تو نیست ، عزت مندانه رسا بمان و راهت را سوا کن چون روزنامه نگاری یک حرفه ی صرف نیست ، قبل از هر چیز یک سبک تفکر و زیستن است، مشروط به آنکه به حقیقت روزنامه نگار باشی و نخواهی تنها یک ماشین تحریر و چاپ باشی یا یک دور بین و ضبط و همین اندازه نقش ایفا کنی …. قدیمها که مجامع و مساجد بلندگو نداشتند کسانی میان ردیف و تالار و شبستان می مانند و جملات سخنران را عینا واگو می کردند، تو که قرار نیست واگو کن باشی یا بقول ما گیلکها ، آنها که در دسته نوروزی خوانی کلام را تکرار می کنند ” واگیر کن” می گویند واگیر کن باشی ! انتخابت چیست ؟ در آنچه انتخاب کرده ای استوار باش حتی اگر می خواهی در نقش ” واگیر کن ” و ” میرزا بنویس ” باشی فقط غر زدن ممنوع!
شیخ اشراق را بسیار بسیار دوست دارم و به رغم آنکه اهل حفظ کردن شعر نیستم ابیاتی از اون ملکه ذهن و جان من است:
هان تا سر رشته خِرَد گُم نکنی
خود را ز برای نیک و بد گم نکنی
رهرو تویی و راه تویی؛ منزل تو
هشدار که راه خود به خود گم نکنی
همکار روزنامه نگارم ، اگر ” راه خود به خود”ت را گم نکرده ای هر روزت مبارک و متبرک به لطف خدای کلام و قلم  چه هفدهم امرداد باشد چه سوم می
با احترام – #لیلامسروری

 

  • عکس مربوط اولین نشست خبری سلاجقه رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور در دولت سیزدهم است که همکار محترم عکاس  از خبرگزاری دولت (ایرنا ) ثبت کردند
اشتراک‌ها:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *